{$sepehr_album_18399}
او، فرشته نجات خداست روی زمین. خانه ای در مرتضی گرد، جنوب خانی آباد، ویران، بدون رنگ. در و دیوار از حجم اندوه پر، روی پنجره ها گَرد افسردگی نشسته، دیوارهای خانه فرو ریخته. چایی تلخ به طعم سختی های زندگی، تنها نوشیدنی و تک درختی سبز در حیاط، تنها دلخوشی اش. صورت و دست هایش ظرافت زنانه را از دست داده، زیر باری که از عرض شانه ها و زور بازوهایش بیشتر است. او هنوز زیر این بار قد نخمیده. هنوز سماور را گرم نگه می دارد، حیاط را جارو می کند، درخت را آب می دهد و... بی منت، بی انتظار، خانه روی پاهای اوست که هنوز ایستاده و چشم هایش به انتظار پایان اندوه نشسته. همسرش تاب نیاورده و رفته اما مهر مادری او را نگه داشته. «طاهره» فرشته نجات خداست روی زمین. فرشته نجات مادری کور، برادری عقب افتاده و فرزندانی همچون برادرش.